دلتنگی...
تا حالا دلت تنگ شده؟
تاحالا شده دلت واسه دیدن یه لحظه فقط یه لحظه کوتاه تنگ بشه؟
فقط بایداحساس کرده باشی تابتونی درک کنی چی میگم.
پس امیدوارم احساس کرده باشی!!
اینجوروقتا چیکار میکنی؟!اولین راه حلی که به ذهنت میرسه چیه؟؟
شاید تو هم مثل من چاره ای نداشته باشی جزاینکه صبر کنی...
صبر...آره صبر...
تنها کاری که انساس تو اینجور مواقع میکنه...
ولی ای کاش...
کاش یه روزی زودتر هرچه زودتر این صبرتموم شه...
سلام الهامی من. خوبی تو؟؟؟ باز تو دلتنگ شدی دختر خوب؟؟؟[چشمک] خب... من که می دونی کلا دلتنگی زیاد می یاد سراغم اگه دلتنگ کسی باشم... خب بهش فکر می کنم... آهنگایی که اونو یادم می یاره گوش می کنم... تو دفتر خاطراتم چیزی می نویسم و نهایتش اگه دیگه طاقت نیاوردم بهش می گم![بغل][ماچ]
می دونی الان دلتنگتم؟؟!!! دو ساعت پیش دیدمت اما... دلتنگ یکی دیگه هم هستم.[چشمک][پلک][بغل]
راستی آپم ها! گفتم بهت!! بوسمو بده ببینم![ماچ]
سلام الهامم خوبی تو؟ قربون اون قیافه ی درهمت... میدونی که منم همیشه یه دلیل بزرگ دارم برای دلتنگی راستش وقتی زیادی فشار میاره دلتنگی میرم سراغ عکساش...حرف میزنم باهاش ....یا می بینی نشستم دارم با خدا حرف میزنم البته سوای نماز....
مگه غیر صبوری کاره دیگه ام هست که بکنیم؟/ قربون اون دل تنگت... انشالله حل میشه.
الهمی! مواظب خودت باش یه سرم برو خصوصی بوووس...بووووس
من گریه می کنم الهام!!! گریه می کنم من!!!! برام دعا کن!!!![ماچ]
چقدر خوش گذشت دیروز پیاده رویمون... حرفامون. الهامی... دلم اردوی روز 5شنیه رو میخواد. بلیطشو گرفتم برات![بغل]
[ماچ][قلب][ماچ] [قلب][ماچ][قلب]
آپم من!!![قلب][ماچ][قلب]